سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

نامه های امام از شماره 63تا66 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی
و من کتاب له ع إ لى اءَبِی مُوسَى الا شْعَرِىٍِّّ، وَ هُوَ عامِلُهُ عَلَى الْکُوفَةِ، وَ قَدْ بَلَغَهُ عَنْهُ تَثْبیطُهُ الناسَ عَنِ الْخُرُوج إ لَیهِ لَمَا نَدَبَهُمْ لِحَرْبِ اءَصْحابِ الْجَمَلِ:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ اءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ قَیْسٍ.
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ قَوْلٌ هُوَلَکَ وَ عَلَیْکَ، فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْکَ رَسُولِی فَارْفَعْ ذَیْلَکَ، وَاشْدُدْ مِئْزَرَکَ، وَاخْرُجْ مِنْ جُحْرِکَ، وَانْدُبْ مَنْ مَعَکَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ، وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ.
وَایْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَیَنَّ حَیْثُ اءَنْتَ، وَ لاَ تُتْرَکُ حَتَّى یُخْلَطَ زُبْدُکَ بِخَاثِرِکَ، وَ ذَائِبُکَ بِجَامِدِکَ، وَ حَتَّى تُعْجَلُ عَنْ قِعْدَتِکَ، وَ تَحْذَرَ مِنْ اءَمَامِکَ، کَحَذَرِکَ مِنْ خَلْفِکَ، وَ مَا هِیَ بِالْهُوَیْنَا الَّتِی تَرْجُو، وَلَکِنَّهَا الدَّاهِیَةُ الْکُبْرَى یُرْکَبُ جَمَلُهَا، وَ یُذَلَّلُّ صَعْبُهَا، وَ یُسَهَّلُ جَبَلُهَا، فَاعْقِلْ عَقْلَکَ، وَامْلِکْ اءَمْرَکَ، وَ خُذْ نَصِیبَکَ وَ حَظَّکَ، فَإِنْ کَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَیْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِی نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِیِّ لَتُکْفَیَنَّ وَ اءَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لاَ یُقَالَ: اءَیْنَ فُلاَنٌ؟
وَاللَّهِ إِنَّهُ لَحَقُّ مَعَ مُحِقِّ، وَ مَا یُبَالِی مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ، وَالسَّلاَمُ
نامه اى از آن حضرت (ع ) به ابو موسى اشعرى که عامل او در کوفه بود. به امام خبر رسید که بدان هنگام که مردم را به جنگ با اصحاب جمل فرا مى خوانده ، ابوموسى ، کوفیان را از رفتن به جنگ باز مى داشته و به نشستن در خانه ترغیب مى کرده است :
از بنده خدا، امیرالمؤ منین به عبد الله بن قیس .
اما بعد، از تو به من سخنى رسیده که هم به سود توست و هم بر زیان تو.
چون فرستاده من ، با پیام من نزد تو آید، دامن بر میان زن و بند کمر استوار نماى و از سوراخت بیرون آى و، کسانى را که با تو هستند، فراخوان . اگر دیدى که باید از من اطاعت کنى ، به نزد من آى و اگر در تردید بودى از آن مقام که تو را داده ام کناره گیر.
به خدا سوگند، هر جا که باشى تو را بیاورند و رهایت نکنند تا راه چاره بر تو بسته شود و سرگردان مانى و کره ات با شیر و گداخته ات با ناگداخته آمیخته شود. تو را وادارند که بشتاب از جاى برخیزى و از پیش رویت چنان ترسان شوى که از پشت سرت . این مهم را آسان مپندار که بلایى است بزرگ . باید بر اشترش نشست و توسنش را رام کرد و کوههایش را چون دشت هموار ساخت . پس عقلت را به فرمان آور و رشته کار خود به دست گیر. و نصیب و بهره خویش دریاب . اگر آمدن را خوش ندارى از کار کناره گیر و به تنگناى خود گریز. جایى که در آن ، راه رهایى بسته است . سزاست که دیگران آن کار را کفایت کنند و تو در خواب باشى آنسان ، که هرگز کس نپرسد که فلان کجاست ؟ به خدا سوگند، که این جنگ جنگى است بر حق . همراه کسى که او نیز بر حق است . و او را باکى نیست که ملحدان چه کردند. والسلام .

نامه شماره : 64
و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَةَ جَوابا عَنْ کِتابَه :
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّا کُنَّا نَحْنُ وَ اءَنْتُمْ عَلَى مَا ذَکَرْتَ مِنَ الْاءُلْفَةِ وَالْجَمَاعَةِ، فَفَرَّقَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ اءَمْسِ اءَنَّا آمَنَّا وَ کَفَرْتُمْ، وَالْیَوْمَ اءَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ، وَ مَا اءَسْلَمَ مُسْلِمُکُمْ إِلا کَرْها، وَ بَعْدَ اءَنْ کَانَ اءَنْفُ الْإِسْلاَمِ کُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص حِزْبا.
وَ ذَکَرْتَ اءَنِّی قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَالزُّبَیْرَ، وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ، وَ نَزَلْتُ بَیْنَ الْمِصْرَیْنِ؛ وَ ذَلِکَ اءَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَیْکَ، وَ لاَ الْعُذْرُ فِیهِ إِلَیْکَ.
وَ ذَکَرْتَ اءَنَّکَ زَائِرِی فِی الْمُهَاجِرِینَ وَالْاءَنْصَارِ؛ وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ یَوْمَ اءُسِرَ اءَخُوکَ، فَإِنْ کَانَ فِیهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّی إِنْ اءَزُرْکَ فَذَلِکَ جَدِیرٌ اءَنْ یَکُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِی إِلَیْکَ لِلنِّقْمَةِ مِنْکَ، وَ إِنْ تَزُرْنِی فَکَمَا قَالَ اءَخُو بَنِی اءَسَدٍ:
مُسْتَقْبِلِینَ رِیَاحَ الصَّیْفِ تَضْرِبُهُمْ
بِحَاصِبٍ بَیْنَ اءَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ
وَ عِنْدِی السَّیْفُ الَّذِی اءَعْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَ خَالِکَ وَ اءَخِیکَ فِی مَقَامٍ وَاحِدٍ، وَ إِنَّکَ - وَاللَّهِ - مَا عَلِمْتُ: الْاءَغْلَفُ الْقَلْبِ، الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ، وَالْاءَوْلَى اءَنْ یُقَالَ لَکَ: إِنَّکَ رَقِیتَ سُلَّما اءَطْلَعَکَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَیْکَ لاَ لَکَ، لِاءَنَّکَ نَشَدْتَ غَیْرَ ضَالَّتِکَ، وَ رَعَیْتَ غَیْرَ سَائِمَتِکَ، وَ طَلَبْتَ اءَمْرا لَسْتَ مِنْ اءَهْلِهِ وَ لاَ فِی مَعْدِنِهِ.
فَمَا اءَبْعَدَ قَوْلَکَ مِنْ فِعْلِکَ وَ قَرِیبٌ مَا اءَشْبَهْتَ مِنْ اءَعْمَامٍ وَ اءَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ، وَ تَمَنِّی الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ ص فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَیْثُ عَلِمْتَ لَمْ یَدْفَعُوا عَظِیما، وَ لَمْ یَمْنَعُوا حَرِیما بِوَقْعِ سُیُوفٍ مَا خَلاَ مِنْهَا الْوَغَى ، وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَیْنَا.
وَ قَدْ اءَکْثَرْتَ فِی قَتَلَةِ عُثْمَانَ، فَادْخُلْ فِیمَا دَخَلَ فِیهِ النَّاسُ، ثُمَّ حَاکِمِ الْقَوْمَ إِلَیَّ اءَحْمِلْکَ وَ إِیَّاهُمْ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى .
وَ اءَمَّا تِلْکَ الَّتِی تُرِیدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِیِّ عَنِ اللَّبَنِ فِی اءَوَّلِ الْفِصَالِ، وَالسَّلاَمُ لِاءَهْلِهِ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) در پاسخ به معاویه :
اما بعد. چنانکه گفتى ما و شما، پیش از اسلام دوست بودیم و با هم بودیم و دیروز (اسلام ) میان ما و شما جدایى افکند، که ما ایمان آوردیم و شما کافر ماندید.
امروز هم ما استوار ایستاده ایم و شما به فتنه گراییده اید و اسیر هوا شده اید. هیچیک از مسلمانان قوم شما، جز به اکراه ، اسلام نیاوردند، آن هم پس از آنکه سران عرب به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) گرویده بودند. گفتى که طلحه و زبیر را من کشته ام و عایشه را آواره و رسوا ساخته ام و میان بصره و کوفه فرود آمده ام ، این کارى است که تو از آن برکنار بودى . پس تو را چه زیان رسید که باید از تو پوزش خواست .
گفتى که با مهاجران و انصار به دیدار من خواهى آمد، و حال آنکه ، آن روز که برادرت اسیر گردید (یعنى در فتح مکه ) هجرت پایان گرفت (46 ) اگر شتاب دارى ، قدرى بیارام . سزاوار آن است که من به سوى تو در حرکت آیم که خدا مرا برانگیخته است که تو را کیفر دهم . و اگر تو به سوى من در حرکت آیى ، چنان است که شاعر بنى اسد گوید:
مستقبلین ریاح الصیف تضربهم
بحاصب بین اغوار و جلمود
((روبروى بادهاى تابستان ایستاده اند باد بر آنها ریگ مى افشاند و آنها میان زمینهاى پست و صخره ها گرفتار آمده اند.))
هنوز آن شمشیر که با آن جد مادرى تو را و دایى تو را و برادرت (47) را کشتم با من است . به خدا سوگند، تو - چنانکه دریافتم - دلى فرو بسته دارى و خردى اندک .
شایسته است درباره تو بگویند که از نردبامى فرا رفته اى و از آن فراز منظره اى ناخوشایند مى بینى و هر چه بینى به زیان توست نه به سود تو. زیرا در طلب گمشده اى هستى که از آن تو نیست و ستورى را مى چرانى که از آن دیگرى است .
مقامى را مى طلبى که سزاوار آن نیستى و نه از معدن آن هستى . چه دور است گفتار تو از کردارت . چه همانندى با عموها و داییهایت ، که آنها را شقاوتشان و آرزوهاى باطلشان واداشت که رسالت محمد (صلى الله علیه و آله ) را انکار کنند و چنانکه مى دانى در ورطه هلاکت افتادند. نتوانستند هیچ حادثه عظیمى را دفع کنند یا از حریم خود دفاع نمایند، زیرا در برابر، مردان شمشیر زنى بودند که میدان نبرد را پر کرده بودند و در رزم سستى نمى نمودند.
درباره قاتلان عثمان فراوان سخن مى گویى . نخست باید در بیعت با من همان کنى که دیگر مردم کرده اند. سپس ، با آنان پیش من به داورى نشینى تا تو را و ایشان را به هر چه کتاب خداى تعالى حکم کند، ملزم سازم . اما آنچه اکنون مى گویى و مى خواهى ، فریفتن کودک است از شیر در آغاز از شیر باز گرفتنش . و سلام بر کسى که شایسته آن باشد.

نامه شماره : 65
و من کتاب له ع إ لَیهِ اءیْضا:
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ آنَ لَکَ اءَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِیَانِ الْاءُمُورِ، فَلَقَدْ سَلَکْتَ مَدَارِجَ اءَسْلاَفِکَ بِادِّعَائِکَ الْاءَبَاطِیلَ، وَاقْتِحَامِکَ غُرُورَ الْمَیْنِ وَالْاءَکَاذِیبِ، وَ بِانْتِحَالِکَ مَا قَدْ عَلاَ عَنْکَ، وَابْتِزَازِکَ لِمَا قَدِ اخْتُزِنَ دُونَکَ، فِرَارا مِنَ الْحَقِّ وَ جُحُودا لِمَا هُوَ اءَلْزَمُ لَکَ مِنْ لَحْمِکَ وَ دَمِکَ، مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُکَ، وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُکَ.
فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضَّلاَلُ، وَ بَعْدَ الْبَیَانِ إِلا اللَّبْسُ، فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَاشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا اءَغْدَفَتْ جَلاَبِیبَهَا، وَ اءَغْشَتِ الْاءَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا.
وَ قَدْ اءَتَانِی کِتَابٌ مِنْکَ ذُو اءَفَانِینَ مِنَ الْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَ اءَسَاطِیرَ لَمْ یَحُکْهَا مِنْکَ عِلْمٌ وَ لاَ حِلْمٌ، اءَصْبَحْتَ مِنْهَا کَالْخَائِضِ فِی الدَّهَاسِ، وَالْخَابِطِ فِی الدِّیمَاسِ، وَ تَرَقَّیْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِیدَةِ الْمَرَامِ، نَازِحَةِ الْاءَعْلاَمِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الْاءَنُوقُ، وَ یُحَاذَى بِهَا الْعَیُّوقُ.
وَ حَاشَ لِلَّهِ اءَنْ تَلِیَ لِلْمُسْلِمِینَ بَعْدِی صَدْرا اءَوْ وِرْدا، اءَوْ اءُجْرِیَ لَکَ عَلَى اءَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْدا اءَوْ عَهْدا، فَمِنَ الْآنَ فَتَدَارَکْ نَفْسَکَ وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّکَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى یَنْهَدَ إِلَیْکَ عِبَادُ اللَّهِ اءُرْتِجَتْ عَلَیْکَ الْاءُمُورُ، وَ مُنِعْتَ اءَمْرا هُوَ مِنْکَ الْیَوْمَ مَقْبُولٌ، وَالسَّلاَمُ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) نیز به معاویه :
اما بعد، وقت آن رسیده که دیده بصیرت بگشایى و از آنچه عیان است ، منتفع شوى . اما تو به همان راهى که گذشتگانت مى رفتند، قدم نهادى و دعویهاى باطل کردى . مشتى دروغ برساخته اى و در اذهان عوام انداخته اى . مقامى به خود بستى که از شاءن تو بس برتر است و چیزى را که براى دیگران اندوخته شده بود، بربودى . به جهت فرار از حق ، بیعتى را که از گوشت و خونت بر تو لازمتر است ، انکار کردى و آنچه را که هنوز گوش تو از آن پر و سینه ات از آن انباشته است ، ناشنیده انگاشتى .
بعد از حق ، جز گمراهى آشکار چه تواند بود و بعد از صراحت ، جز آمیختن حق به باطل چه توان یافت . پس حذر کن از شبهت و از آمیختن آن به حق و باطل بپرهیز.که زمان درازى است که فتنه پرده هاى خود آویخته و ظلمت آن دیدگان را کور ساخته است .
نامه اى از تو به من رسید، سراسر سخن پردازى و مبهم و مغشوش ، در آشتى جویى ، سست و ناتوان . افسانه هایى که در بافتن آن نه دانشى به کار رفته و نه خردى . همانند کسى شده اى که بر روى ریگ روان راه مى سپرد یا در بیابانى تاریک ، بى آنکه راه را بشناسد، گام برمى دارد. مى خواهى به جایى فرا روى که براى تو دست نایافتنى است و به راهى روى که نشانه هایش ناپیداست . عقابان بلند پرواز به اوج آن نتوانند رسید که در بلندى همبر عیوق است .
پناه مى برم به خدا، که پس از من بست و گشاد کارهاى مسلمانان را تو بر دست گیرى . یا تو را منصبى دهم که با یکى از آنها عقدى توانى بست یا پیمانى توانى نهاد.
پس ، هم اکنون ، در پى چاره کار خویش باش که اگر تقصیر و کوتاهى کنى ، بندگان خدا به سوى تو بسیج شوند و درهاى چاره به رویت بسته گردد، و آنچه امروز از تو مى پذیرند، دیگر نخواهند پذیرفت . والسلام .



تاریخ : سه شنبه 89/6/30 | 12:2 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.